واژه ها مخلوق بشرند و آلت دست او، هر چند که در گذر زمان واژه ها در هر زبانی معنای خاص خود را پیدا کرده ولی گاه سوء استفاده هایی که از واژه ها شده، چه بسا کمتر از معنای حقیقی آن ها نبوده است. از این جهت باید گفت همواره واژه ها در طول تاریخ مظلوم بوده اند. مظلوم از این جهت که آلت دست زورمداران، شیّادان و سلطه گران و استعمارگران بوده اند و هیچ قدرت دفاعی هم از خود نداشته اند. عدالت، حقوق بشر، برابری، انسانیت، مذهب میهن آزادی، استقلال و.... همه واژه هایی بوده اند که در عین تقدس مورد سوء استفاده های مکر زورمداران در طول تاریخ قرار گرفته اند.
این در حالی است که همین واژه ها و امثال آن وقتی درخدمت انسان های در صالح بوده اند. بزرگترین دستاورد را برای بشریت داشته اند.
هدف از این مقدمه:
قصدم این نبود که درباره ی کسی پیش داوری کنم یا کسی را متهم سازم. این چند سطر صرفاً یک مقدمه بود، همچون همه ی مطالبی که با یک مقدمه شروع می شوند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، واژه های زیادی با بار معانی جدید وارد فرهنگ سیاسی ما شده اند. گاه این معانی با واژه ها مطابقت می کنند و گاه نیز معنایی متفاوت را در بر می گیرند.
واژه های چپ، راست، حزب اللهی، اصولگرا، اصلاح طلب، دوم خردادی، کارگزاران، جامعه مدنی، اعتدال، مهرورزی، تدبیر، امید و.... به کرّات در فرهنگ سیاسی ما به کار برده می شوند. سؤال این است که به کارگیری این واژه ها تا چه اندازه بر مفهوم واقعی آن مطابقت دارد؟
چه معیارهایی وجود دارد که ما تطبیق این واژه ها را با معنای واقعیشان و آنچه که در اذهان وجود دارد بپذیریم. برخی از این واژه ها در گذر زمان رنگ باخته اند و مدعیان آن ها شیوه ای دیگر را دنبال کرده اند.
جامعه ی مدنی که آقای خاتمی از آن دم می زد تا آخر به درستی تبیین نگردید که اول تا آخرین این جامعه چه هست و در آخر می خواهد به کجا دست یابد؟ یک زمان می گفت از جامعه النبی سر چشمه می گیرد و یک زمان نیز در دیدار با جورج سوروس رئیس، مؤسس جامعه ی باز آمریکا و طرّاح انقلاب های مخملی می گوید: با حکومت مذهبی نمی توان به دموکراسی دست پیدا کرد. جورج سوروس در گزارشی از دیدار خود با خاتمی می گوید: «خاتمی معتقد بود دموکراسی با ساختار کنونی حکومت مذهبی که در رأس آن رهبر مذهبی حکمرانی می کند بدست نخواهد آمد».
واژه ی اصلاح طلبی نیز چنین سرگذشتی دارد، همه ی آن ها که مدعی اصلاح طلبی بودند تا آخر تعریفی دقیق جامع و همه جانبه از این تفکر سیاسی ارائه ندادند. این در حالی بود که در این جریان سیاسی همه افراد و به قول برخی ها از گوگوش تا سروش، از مذهبی تا لائیک می گنجیدند.
گنگ بودن واژه ها، تکلیف مردم را به درستی مشخص نمی کند و طرّاحان این واژه ها برای مدت ها با آب و تاب دادن آن می توانند بخشی از توده های مردم را به دنبال خود بکشانند. در حالی که اگر به درستی اصول و ایده های یک جریان فکری تعریف شود، تکلیف مردم و انتخاب آگاهانه آن ها مشخص خواهد شد. در بسیاری از این مواقع گنگ و نامفهوم بودن واژه ها دستاوردی تبلیغاتی و موج سواری برای صاحبان و متبکران آنها دارد.
شاهد بودیم که تحت عنوان اصلاح طلبی فتنه بزرگ و ویرانگر 88 رخ داد که کیان ایران اسلامی را تهدید می کرد و بهائیان، کمونیست ها، سلطنت ها و بی دین ها در آن نقش آفرینی قابل توجهی داشتند و بعد از جنایت بزرگ آن ها در عاشورای حسینی 1388 آقای میر حسین موسوی که از سران فتنه و از مجرمین اصلی این اتفاقات بود این اراذل و اوباش را امت خداجوی نامید. یعنی همان استفاده نابجا و منافقانه از واژه ها.
یکی از واژه هایی که توسط دولت یازدهم وارد ادبیات سیاسی ما شده است، واژه ی «اعتدال» است. اعتدال واژه ای زیبا و پرمعنا است. اگر بخواهیم اعتدال را براساس آنچه که تاکنون در جامعه ما از آن تعریف شده، معنا کنیم. یعنی حرکت در مسیر حق بدون افراط و تفریط. اعتدال یعنی دینداری به معنای واقعی.
ولی وقتی اعتدال در موقعیت و جایگاه سیاسی قرار می گیرد، معنای آن گنگ و نامفهوم می شود. امروز هیچکس نمی تواند به درستی اعتدالی را که دولت یازدهم از آن دم می زند تبیین کند. اعتدال در سیاست خارجی یعنی؟ اعتدال در فرهنگ و فضای فرهنگی یعنی چه؟ اعتدال در عزل و نصب ها یعنی چه؟ و بالاخره اعتدال در شیوه ی حکومت داری یعنی چه؟ این واژه قبل از آنکه بار معنایی دقیقی در فضای سیاسی کشور داشته باشد، بار تبلیغاتی وسیعی برای آن ها که سکان مدیریت کشور را بدست گرفته اند دارد. اعتدال بدان معنا نیست که ما در برخی موارد از شعارهای اصیل و اساسیمان عدول کنیم تا دیگران به ما افراطی نگویند. اعتدال حرکت بین حق و باطلب نیست، حرکت بین افراط و تفریط است زیرا به فرموده ی امام علی (ع) راست روی و چپ روی هر دو حرکت به سوی گمراهی است و راه وسط همان راه مستقیم و راه حق است.
نمی توان در حال حاضر جریان سومی را به عنوان جریان اعتدال تعریف کرد. آنچه که امروز بر کشور ما حکمرانی می کند، همان جریان اصلاح طلبی و کارگزارانی است با عنوان اعتدال گرایی. اعتدال گرایی زمانی معنا پیدا می کند که اولاً یک چارچوب دقیق در همه ی ابعاد برای آن تعریف کرد و ثانیاً به افراد بر آن اساس مسؤولیت داد. آنچه که امروز ما شاهد آن هستیم این است که نیروهای اصولگرا برکنار می شوند و نیروهای اصلاح طلب جایگزین می شوند. اتفاقی که در یک دولتی که نام اصلاح طلب را هم اگر برخود می گذاشت، همین بود. البته اینکه در حال حاضر اگر از عده ای از اصلاح طلبان تندرو و در برخی جاها کمتر استفاده می شود به خاطر این است که برخی از اینها مجرمان سیاسی هستند که در فتنه 88 نقش آفرین بوده اند. و ثانیاً نیازمند به فضا و محیط سیاسی مناسب هستند. این در حالی است که در همین دولت اعتدال به کسانی مسؤولیت داده اند که در فتنه 88 نقش فعال داشته اند. کسانی که به خاطر سوابق سوئشان در فتنه از سوی نمایندگان مجلس رد صلاحیت می شوند ولی از سوی دولت به پست های کلیدی منصوب می شوند. اعتدال بدان معنا در عزل و نصب ها می تواند معنا پیدا کند که جدای از تفکر سیاسی که فرد سابقه ی اصلاح طلبی یا اصولگرایی دارد از توان او استفاده شود ولی این را ما در حال حاضر در دولت مشاهده نمی کنیم.
همه می دانیم که جبهه مشارکت به خاطر نقش برجسته اش در فتنه 88 و توطئه های فراوانی که علیه نظام اسلامی داشته از سوی مراجع ذیربط غیر قانونی و منحله اعلام گردید ولی در همین دولت اعتدال از برخی از اعضای آن هم در مدیریت های کلان کشوری و هم مدیریت های مهم استانی استفاده می شود. وقتی یک حزب به علت تخلف و جرم منحلّ می شود و حق فعالیت سیاسی و شرکت در رقابت های انتخاباتی را ندارد. چگونه اعضای آن می توانند مصادر امور را بدست گیرند. اعضایی که نه اعلام برائت از مواضع گذشته خود نموده اند و نه اعلام انصراف از عضویت خود در این حزب.
پایبندی روی مواضع اصولگرایی مصداق افراطی گری نیست که با این چماق بتوان عده ای را زیر تبلیغات منفی قرار داد. معیار ولایت است آن که از رهبر جلو می افتد دچار افراط و آنکه از رهبر عقب می ماند دچار تفریط است. برخی ها، نقد و انتقاد را مصداق افراطی گری و سکوت را مصداق اعتدال می دانند که همه ی اینها انحراف از معنای اعتدال است.
اینکه در فضای فرهنگی از برخی اصول اساسی که نظام جمهوری اسلامی با آن در آمیخته است عدول کنیم و به فیلم هایی بها بدهیم که هیچ سنخیتی با اهداف نظام جمهوری اسلامی ندارد و بعد اسم آن را اعتدال بگذاریم این اعتدال نیست، این تفریط است و رفتاری دقیقاً برخلاف اعتدال.
اعتدال یعنی حرکت دقیق در مسیر اصلی نظام جمهوری اسلامی، ولایت فقیه، قانون اساسی و همه چارچوبی که برای این نظام طراحی شده است. همچنین استفاده از مدیران و کارگزارانی که بی کم و کاست به تمامی این آرمان ها معتقد و ملتزم باشند و نسبت به هیچ یک از جریان های معاصر القاء شده از جانب غرب و شرق متأثر نباشند.
همچنان منتظر تعریفی دقیق و همه جانبه از «اعتدال» از سوی دولت تدبیر و امید هستیم، تا هر قضاوتی صورت گیرد آگاهانه، دقیق و منصفانه باشد.
نصرالله شفیعی
منبع : جهان نیوز
|